واکسن هجده ماهگی...
سلام عزیزکم... بلاخره پروسه سخت و طاقت فرسای واکسن هجده ماهگیت هم به خیر گذشت... روز شنبه صبح اول وقت برای تزریق واکسن رفتیم و شما مثل یه مرد با یه ذره گریه تزریق روتحمل کردی. بعد هم به خونه باباجون اینا رفتیم .صبح تا پیش از ظهر حالت خوب بود و بازی می کردی ولی بعد از اینکه خوابیدی و حدود ساعت دو بیدار شدی دردت شروع شده بود و دیگه حسابی از پا افتاده بودی . مادرجون و خاله جون مژده و مهرناز به همراه هانیه و هلیا عصر برای دیدن شما اومده بودن و در ضمن خاله جون مژده واست یه اتوبوس خیلی قشنگ که حرکت می کنه و آهنگ و بوق میزنه و چراغهاش خاموش و روشن میشه آورده بود و شما به هوای بازی با هیا و این هدیه یه کم تحمل کردی ولی امان از وقتی که شب به ...
نویسنده :
مامان مهسا
11:38