سلامی دوباره به زندگی

سلام همه زندگی مامان...

یه چند روزی اینترنتم مشکل داشت نتونستم آپ کنم. ولی حالا دوباره اومدم. دیوز با هر زحمت و مکافاتی بود  اقا رو راضی کردم تا برای کلاس فرانسه و یوگا اسم بنویسم. نمی دونم چه حساسیتی روی فرانسه داره که دوست نداشت من برم و یاد بگیرم. البته یه حدسهایی می زنم . چون آبجی کوچیکه با و جود اینکه اونجا زندگی می کنه هنوز نمی تونه خوب حرف زنه وو بفهمه و می دونه که اگه من برم کلاس دست همه رو از پشت می بندم زیاد مشتاق نبود ولی خوب مهم اینه که من اگه بخوام یه کاری رو انجام بدم میدم و دیروز بالاخره ثبت نام کردم. واسه کلاس یوگا هم رفتم و پرسیدم و میخواستم بعد از مسافرتی که اگه خدا بخواد هفته آینده قراره بریم شروع کنم ولی امروز با دکتر ... (رییسمون) که صحبت کردم  گفت که ورزشی که توش فعالیت و تحرک جسمانی زیاد داشته باشه برای وضعیت فعلی من بهتره که بنابراین ایروبیک رو جایگزین می کنم.خوب این از حال و احوال مامان و اما اند احوالات گل پسمرم....

ناز دونه این روزا خیلی خیلی بلا شدی و با اون دندون های تیز و نون نخوردت حسابی دخل همه به خصوص بابات رو آوردی و یه جای سالم رو تن و بدنش تذاشتی. از لجبازی هم که دیگه نگو هر چی رو که بخوای باید به دست بیاری ولی خوب این رفتارهات  به نظر من یه مقدار جلوتر از سن خودت هست و بیشتر توی رده سنی بالای دو سال هست. کارای ثبت نام مهدت هم داریم انجا می دیم تا از بعد از ماه رمضون بری مهد.

دیگه بگم که کم کم دارم عادتت می دم بری دستشویی و اونجا کارت رو انجام بدی خودت هم دوست داری و همکاری می کنی و لی همین باعث شده یه عادت بد دیگه پیدا کنی و اونم در آوردن شلوارت هست که یه خورده ناجوره.

خیلی هم مامانی شدی و به من وابسته شدی و دایم می خوای بغل من یا دور و برم باشی .

خلاصه بگم مامان حسابی عاشق همین شیطون بازی هاته . در بست عاشقتم.....