اولین جشن....روز جهانی کودک
سلام نی نی نازم....
امروز دوباره مثل چهار روز گذشته با گریه رفتی مهد. ولی امروز با روزای دیگه یه فرقی داره و اونم اینه که به خاطر جشن روز کودک که قراره امروز عر با حضور والدین در باغ خاکپور برگزار بشه زودتر تعطیل میشین.
وای که امروز عجب روز شلوغ و وحشتناکی بود و مغز من الان در حال انفجار هست و کمرم داره میشکنه از بس که حرف زدم و نشستم و بلند شدم.هر سال شروع ترم جدید همین قدر وحشتناکه. خدا این مهر رو به خیر کنه تا همه برن سر کلاساشون و ما هم یه نفسی بکشیم. امروز که بعد از خونه رسیدن بلافاصله باید لباس عوض کنم و بریم جشن و بعد هم که از صدقه سر خانم خواهر شوهر که می خوان بعد از بوقی یه سری به والدین مکرمشون بزنن ما هم شام دعوتیم پایین.به صرف کلم پلو
خلاصه این که از فردا هم کلاس فرانسه شروع میشه و من الان کلی ذوق زده هستم. دیروز بابات کتابامو برام فنری کرد و امروز هم خودم رفتم یه مداد اتد و پاک کن و .. خریدم. ولی کلی تریپ بچه مدرسه ایها رو گرفتم .در ضمن یه بسته بازی حیوانات اهلی هم واسه شما گرفتم تا کم کم حیوونها و صدا هاشون رو یاد بگیری..
دوستت دارم یه عالمه...
بای