محمدمهديمحمدمهدي، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه سن داره

مهدی بهار مادر

اخبار داغ داغ داغ ....

1390/6/22 14:30
نویسنده : مامان مهسا
743 بازدید
اشتراک گذاری

خوشمزهسلام ناز دونه مامان...

ببخشید که خیلی وقته نتونستم برات بنویسم . اخه هم سرم خیلی شلوغه وهم اینترنتمون یه چند روزی مشکل داشت.

ولی حالا با خبر های داغ و تازه از تنور در اومده .. اومدم.

اهم اخبار:

-اول از همه اینکه یکی از مهمترین تغییزندگی من و شما  اتفاق افتاده و اون هم اینه که از شنبه شما وارد اجتماع شدی و به مهد کودک میری. نمی دونی چه احساسی داشتم .شب جمعه از استرس خوابم نمی برد و صبح کله سحر بیدار شدیم و من هم مرخصی گرفته بودم و شما رو اززیر قران رد کردم و دوتایی با هم رفتیم مهد(چون طبق معمول واسه روزای مهم حاج آقا تشریف نداشتن و ...) خلاصه حدود ساعت نه رسیدیم و مربیت خانم رنجبر اومد و شما رو تحویل گرفت و از من خواست تا باهاتون به کلاس برم. آخه قرار بود اون روز میزان تحمل و تعامل شما رو با محیط بسنجیم. خلاصه با هم وارد کلاس شدیم (کلاس یک تا دوساله ها) محیطی جالب و در عین حال برای مادری مثل من که می دونه می خواد بچه شو از صبح تا بعد از ظهر بذاره اینجا و بره غمبار ...ناراحت همه چیز از کفپوش زمین تا در و دیوار و سقف رنگی بود.غافل از اینکه اینا همه واسه گول زدن طفل معصوم هایی هست که یه نصف روز یا حتی بیشتر از وجود مادر بی بهره اند.خلاصه کم کم از بغل مربی پایین اومدی و سر گرم نگاه کردن به نی نی های دیگه شدی محشری بود هر کدوم یه کاری می کردن ...یکی شیرش و روی زمین می ریخت اون یکی اسباب بازیهار و داخل بخاری می انداخت و یکی دیگه از زیر تخت یه چیزی  رو بیرون می اورد و ... خدا به مربیها صبر بده.نیشخندبلاخره من کم کم از محیط کلاس بیرون اومدم و شما مشغول بازی با توپ و سایر وسایل شدی .خانم مربیتون واست شعر می خوند و به همین ترتیب یک ساعت توی کلاس موندی و در نتیجه مدیر مهد تشخیص داد که از روز بعد می تونی کاملا توی مهد بمونی البته زودتر از حد معمول باید دنبالت بریم. و به این ترتیب الان سه روز هست که من و بابا هر صبح از خواب بیدارت میکنیم و ساعت هفت تحویل مهد می دیم و ساعت یازده دنبالت میان و بر میگردی خونه.ولی خوب لازم به ذکره که با وجود اینکه توی مهد خوب رفتار میکنی و خیلی کم بهانه می گیری بعد از ظهر توی خونه فوق العاده بد اخلاق و بهانه گیر شدی و دائم نق می زنی که خوب علتش اینه که شما خیلی خیلی پسمر با هوشی هستی و متوجه می شی که از صبح تنها هستی و به همین دلیل از دست ما عصبانی هستی که خوب من هم درکت می کنم و سعی دارم تا حد امکان عصر ها باهات باشم و باهات بازی کنم وسر گرمت کنم.

-خبر داغ دوم اینکه برای حج عمره اسم نویسی کردم و اسم شما نی نی نازم رو هم نوشتم و ایشالا قراره من و شما و باباجون مجید و مامان جون با هم بریم زیارت خونه خدا.خندهخانم جونت هم که می خواد بگه خبر دارم که واسه مکه اسم نویسی کردین هی دائم به تو میگه "حاج مهدی".

-خبر بعد در اومدن دندون هاي آسيايي گل پسمرم هست . كي فكرش رو مي كرد چهار تا دندون آسيايي (هم بالا و هم پايين ) ...اي ول به اين همه صبوري و غيرت .آخه اصلا نا آرومي نكرديتشویق در حالي كه آنيتا واسه همين دندونها ده روزي ميشه كه مامانش رو از شدت جيغ و گريه كلافه كرده.

-خبر دیگه اینکه خانواده x دلقکقراره براي دريافت ويزاي فرانسه بيست مهر ماه برن تهران البته در معيت پدربزرگوار شما..کلافهو  جالب اينجاست كه مي خوان از اينجا سيسموني ببرن با خودشون .( زيره به كرمان ميبرنابله) طبق استنباطات و استنتاجات (كلمه اختراعي مامان مهسا) موجود ي كه در راه هست احتمالا دختر هست.. حالا ديگه گذر زمان همه چيز رو روشن ميكنه. ولي خوب واسه اينا همين هم غنيمته

.خوب واسه امروز ديگه بسه.حسابي اور دوز شديم از خبر. باي تا بعد. مي بوسمت به اندازه تمام برگ درختها روي كره زمين دوستت دارم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)