گر نگهدار من آن است که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد...
سلام عزیز دل مادر... دیروز یه اتفاقی افتاد که البته با خوبی و خوشی به پایان رسید و برای ما چیز جز شکرگزاری باقی نگذاشت..چند روزی بود که یاد گرفته بودی از میز آرایش من بالا بری و روی طبقه های اون که شیشه ای هست بشینی و با وسایل روی اون بازی کنی .چند بار به بابات گوشزد کردم که پیچ گشتی بیاره و شیشه ها رو در آره و از اونجایی که به قول شاعر علیه الرحمه:" گوش اگر گوش منو و ناله اگر ناله توست...چیزی که به جایی نرسد فریاد است..."طبق سایر گفته هامون بدون اقدام و عمل موند و مواقعی که خودم خونه بودم در اتاق خواب رو می بستم تا شما نری روی میز آرایش. از قضا دیروز که عمه و دختر عمه هات خونه بودن . من هم طبق معمول سر کار بودم شما از غفلت حاضرین استفاده ...
نویسنده :
مامان مهسا
14:00